فیلم Red Rock West 1993

نگاهی به فیلم "رد راک وست" بیش از ۲۰ سال بعد از اکران آن، کمی قدیمی به نظر می‌رسد، اما هنوز هم سرگرم‌کننده است. این فیلم نوآر نوین که به احیای این ژانر کمک کرده، داستانی پر از رمز و راز دارد. "رد راک وست" به کارگردانی جان دال و با همکاری برادرش ریک نوشته شده است. در این فیلم نیکلاس کیج، دنیس هاپر، لارا فلین...

نگاهی به فیلم "رد راک وست" بیش از ۲۰ سال بعد از اکران آن، کمی قدیمی به نظر می‌رسد، اما هنوز هم سرگرم‌کننده است. این فیلم نوآر نوین که به احیای این ژانر کمک کرده، داستانی پر از رمز و راز دارد. "رد راک وست" به کارگردانی جان دال و با همکاری برادرش ریک نوشته شده است. در این فیلم نیکلاس کیج، دنیس هاپر، لارا فلین بویل، جی. تی. والش و تیموتی کارهارت به ایفای نقش پرداخته‌اند. موسیقی اثر ویلیام اولویس و تصویربرداری آن توسط مارک رشوفسکی انجام شده است. داستان فیلم درباره مایکل ویلیامز (با بازی کیج) است که پس از اینکه شغل promised در وایومینگ به دلیل آسیب‌دیدگی ناشی از جنگ محقق نمی‌شود، به شهر رد راک می‌رسد و در یک بار به اشتباه به عنوان یک قاتل اجیر شده برای کشتن همسر خیانتکار شناسایی می‌شود. مایکل به دلیل پول زیادی که پیشنهاد می‌شود، ادامه می‌دهد و به زودی خود را در یک شبکه از رمز و رازها می‌یابد که فرار از آن به نظر غیرممکن می‌رسد. استودیو نمی‌دانست با این فیلم نوآر که با عطر معاصر وسترن آمیخته شده چه کند. این فیلم ابتدا در آمریکا به صورت کابلی پخش شد و در اروپا در اکران محدودش به موفقیت رسید و به تدریج طرفداران خاصی پیدا کرد. به ویژه پس از اینکه یک سینما در منطقه خلیج فرانسیسکو شروع به نمایش آن کرد و درآمد قابل توجهی کسب کرد. امروزه این فیلم بیشتر به عنوان یک اثر کالت شناخته می‌شود که در عین حال شایسته توجه و تقدیر بیشتری است، و برای طرفدارانش مانند یک گنج نوآر کوچک به نظر می‌رسد. "رد راک وست" برای علاقه‌مندان نوآر ضروری است و تماشای آن برای طرفداران فیلم‌های جنایی مدرن نیز ارزشمند است. از نظر داستانی ممکن است کمی ناپایدار به نظر برسد، اما چرخش‌ها، تحولات و شخصیت‌پردازی‌ها به طور ماهرانه‌ای ساخته و اجرا شده‌اند که این مسئله اهمیت چندانی ندارد. شخصیت مایکل، یک نیروی دریایی سابق، مردی صادق و درستکار است که در حالی که در بدبختی به سر می‌برد، به دنیای مرموز و قتل‌هایی کشیده می‌شود که نمی‌تواند از آن فرار کند. همراهان او در این داستان، کلیشه‌های نوآر هستند: زن فتال (بویل) با راز بزرگش، قاتل (هاپر) با نگاهی بی‌رحمانه و مالک بار (والش) که در تلاش است همسرش را از میان بردارد در حالی که رازهایش را پنهان نگه می‌دارد. با پیشرفت داستان در هاله‌ای از اشتباهات و دروغ‌ها، مشخص می‌شود که دال می‌خواهد به ما نشان دهد که این فیلم خود را خیلی جدی نمی‌گیرد. بوی خوشی از طنز سیاه در فضا وجود دارد و سادگی در کل اثر حس تازگی به آن می‌بخشد. ظاهر و حس فیلم به خوبی با روایت همخوانی دارد و رنگ‌ها به گونه‌ای کاهش یافته‌اند که فضایی مرموز ایجاد کنند، در حالی که موسیقی و صداها به یاد داستان‌های غم‌انگیز وسترن می‌افتد. دال به خوبی عناصر نوآر را می‌شناسد و این فیلم تنها یک ادای احترام به گذشته نیست بلکه او درک می‌کند که چه چیزی در نوآر کارساز است، از ترکیب عجیب و غریب با لبه‌های تیز گرفته تا ایجاد صحنه‌هایی در مکان‌هایی مانند بارهای بی‌رنگ و قبرستان‌های مه‌آلود، دال تمام عناصر کلیدی را به درستی به کار می‌برد. بازیگران کوچک این فیلم به خوبی عمل می‌کنند. بویل به عنوان سوزان براون ممکن است در مقایسه با شخصیت‌هایی مانند ماتی واکر یا بریجت گریدوری ضعیف به نظر برسد، اما بازی‌اش کافی است و به فیلم آسیب نمی‌زند. او به طرز قابل توجهی با کیج در بیشتر صحنه‌ها همبازی است که در اینجا بهترین بازی خود را ارائه می‌دهد. کیج که در طول حرفه‌اش نوساناتی داشته، در این فیلم به خوبی در نقش یک قهرمان مظلوم به نمایش درمی‌آید، بین سردرگمی و جسارت به راحتی جابه‌جا می‌شود. هاپر هم به خوبی نقش یک شرور خنده‌دار را ایفا می‌کند و والش نیز به طور طبیعی و مشکوک به نظر می‌رسد. کارهارت و ستاره کانتری دوایت یوکام نیز تأثیرات مثبتی از خود به جا می‌گذارند. این فیلم نه یک هیجان‌انگیز مرز نشین است و نه یک درام پیچیده و تفکر برانگیز، بلکه نوآری است که به درستی عرضه شده است. جایی که اخلاقیات در بهترین حالت خاکستری است و پول ریشه تمام بدی‌هاست، این اثر شیک، بازیگوشانه، خون‌سرد و جذب‌کننده است. هورا! ۹ از ۱۰